بستن و گشادن. (از صراح اللغه) (از بحر الجواهر) (غیاث اللغات) (آنندراج). بند و گشاد. بند و گشای. برآی ودرآی. بست و گشاد. درایی و دوزایی. بگیر و ببند. بستن و باز کردن. درانه و دوزانه. (یادداشت مرحوم دهخدا). بند و بست کارها. تمشیت کارها. (ناظم الاطباء). - رتق و فتق امور، حل و عقد کارها. اداره کردن امور
بستن و گشادن. (از صراح اللغه) (از بحر الجواهر) (غیاث اللغات) (آنندراج). بند و گشاد. بند و گشای. برآی ودرآی. بست و گشاد. درایی و دوزایی. بگیر و ببند. بستن و باز کردن. درانه و دوزانه. (یادداشت مرحوم دهخدا). بند و بست کارها. تمشیت کارها. (ناظم الاطباء). - رتق و فتق امور، حل و عقد کارها. اداره کردن امور